زَهره موش
اینجا کپسولیست که درون آن را مولتی ویتامین اشغال کرده
Saturday, August 29, 2009
تو آزادی
تو آزادي که به دنيا بياي
وقتي به دنيا مياي همه ميگن واي نگاش کن....هنوز چشماش باز نشده الهـــــــي
سعي ميکني هرچه زودتر چشماتو باز کني که ببيني اگه چشماتو باز کني بقيه چي ميگن...وقتي چشماتو باز ميکني ميبيني يه آدم تورو تو دستاش نگه داشته
تو آزادي...آزادي که تو دستاي يه آدم باشي...آزادي که مال يه نفر ديگه باشي...آزادي که بزاري لمست کنن
آزادي که بزاري ازت لذت ببرن...بوست کنن...بهت بزور غذا بدن
آزادي که بچه هاي کوچولو موهاتو بکشن...کوشاتو فشار بدن...آزادي که اگه کسي يادش رفت ، گشنه بموني
آزادي که با خيال راحت مريز بشي
آزادي که وقتي ازت خسته شدن بزارنت توي يه فقس کوچيک تو يه پارک بزرگ
آزادي که آزادانه و با افتخار تو قفس کوچيکت راه بري
آزادي که آزادانه تو قفست به بقيه همجنسات برخورد کني...يه زمين...به ديواد...به قفس
آزادي که مردم بهت پفک و دسمال کاغذي و سنگ پرت کنن
تو آزادي...آزادي که هرکي خواست ازت عکس بگيره سرتو بکني بالا و لبخند بزني
آزادي که بميري...هرچه قدر خواستي...هر جور که خواستی
تو آزاديِِِ
از اولم آزاد بودي
Friday, August 21, 2009
روبه رو
همیشه به روبه رو نگاه میکنی....چون جای دیگه ای رو نمیشه نگاه کرد
اما اگه بدونی پشت سرت چه خبره
اونوقت
روبه رو تنها جاییه که نگاه نمیکنی
Newer Posts
Home
Subscribe to:
Posts (Atom)